موجودات تاریکی جلد اول درست مثل یک هیولا
نویسنده: محمد ( سورن )
از خواب که بلند شد با خود گفت : این هم درست مثل باقی روز هاست ، درست همان طور یکنواخت و کسالت بار ، اما این یکنواختی درست تا قبل از آمدن به خانه ادامه داشت ، نه کمتر و نه بیشتر ، درست از همان موقعی که درب خانه را کوبید فهمید که امروز مثل باقی روز ها نیست و انروز بود که برعکس هر روز آرزو میکرد هنوز هم همان زندگی یکنواخت را داشته باشد؛ اما زندگی هیچوقت به ارزوهای او اهمیتی نشان نداده بود و انروز هم اهمیت نداد.
آنروز همه چیز تغییر کرد ، هم زندگی اش ، هم خودش و هم دنیایش ، همه چیزش تغییر کرد ، دیگر هیچ چیز همانند گذشته نبود ، همانطور که او بارها آرزو کرده بود اما این دنیای جدید اصلا شبیه آرزوهای او نبود ، اصلا شبیه داستان هایی که او خوانده بود نبود ، خیلی خشن تر بود و هیچوقت مثل رویاهایش قرار نبود او قهرمان این دنیا باشد.
این دنیایی بود که خیلی زود تر ازآنچه که او باید واردش میشد واردش شد : دنیایی پر از هیولا.
نظرات کاربران:
The sketch is tasteful, your authored material stylish. nonetheless, you command get got an nervousness over that you wish be delivering the following.
unwell unquestionably come more formerly again as exactly the
same nearly very often inside case you shield this increase.
نوشتن دیدگاه